کـرسی آزاداندیشـی با موضوع بررسی شبههی شُرور، روز شنبه مورخ 98/02/14 در مدرسه علمیه خواهران هاجر خمین برگزار شد.
استاد ارائه دهنده: حجت الاسلام دکتر یارمحمّدی؛ دکترای رشته امامت خاصه از دانشگاه قم
استاد منتقد: حجت الاسلام والمسلمین دیّانی؛ مدیر حوزه علمیه امام خمینی (ره) شهرستان خمین؛ کارشناسی ارشد رشته هرمنوتیک
استاد داور: حجت الاسلام والمسلمین خادمی؛ سطح 4 رشته فقه و اصول
دبیر اجرایی: سرکار خانم سلیمانی؛ معاونت پژوهش مدرسه علمیه هاجر خمین
نظرات ارائه دهنده:
لازمه مطلق بودن حکمت خدا این است که آفرینش را حکیمانه بدانید. نمیشود که در مقام سخن آفرینش را هم حکیمانه بدانید و آن را به وجوب وجود خدا برگردانید ولی در مقام فعل قائل به حکمت خدا نباشید. اساساً یکی از معانی حکمت خدا اتقان در فعل است. طبیعتاً اگر ما ثنوی نباشیم، که نیستیم، و مطابق مبانی یگانه پرستیم باید قبول داشته باشیم، هر آن چیزی که به عنوان مخلوق خدا در این عالم شکل میگیرد، حتماً مطابق با حکمت خداست. این امر قابل چشم پوشی نیست چراکه اگر این امر زیر سؤال برود، وجوب وجود خدا زیر سؤال می رود که منجر به انکار مقام الوهیت خدا میشود. پس هرچه را در این عالم مخلوق خدا میدانید باید وجه حکمت خدا را در آن مخلوق نشان بدهید. بنابراین در مواجهه با درد و بلایای طبیعی (زلزله، سیل، صاعقه، طوفان و …) اگر توحیدتان طوری باشد که حکمت خدا را ذیل آن توحید تعریف می کنید تمام اتفاقات عالم را باید حکیمانه و فعل حکیم بدانیم و اصلاً جایگاهی ندارد که اسم آن فعل را شرّ بگذاریم! اگر حدوسط برهان که حکمت است بپذیریم پس باید این را هم بپذیریم که هر چه از دوست رسد نیکوست. حال شما اگر شرّ را میپذیرید حکمت را ردّ کنید و اگر حکمت را میپذیرید شرّ را ردّ کنید.
بر اساس مبانی ادبی قرآن و غیر قرآن میپذیریم که قرآن به عنوان یک متن اصیل دینی حجیتش به لحاظ حتی ادبی از اشعار جاهلی هم بیشتر است. در قرآن شناسی برای کشف مدالیل الفاظ باید قرآن را مبنا قرار داد. بنابراین در لغتنامه حتی اگر ملاک خیر بودن را میل در نظر میگیرند، نمیتوان آن را از لغوی پذیرفت، به جهت استناد به متن اصیل قرآن. اینکه بگوییم هر چه مطابق میل است خیر است، هم با قرآن سازگار نیست و هم با عقل سازگار نیست. آدمی به خیلی امور میل دارد که حقیقت آن شرّ است، مثل آنچه کودک، نوجوان یا جوان به چیزهایی میل دارد که وقتی یک حکیم از بالا به آن مینگرد شرّ بودنش را مییابد؛ مثل اعتیاد به مواد مخدر یا مشروبات الکلی یا حتی فست فودها.
درباره قابل تحمل نبودن دردها، آیا ساختمان وجودی انسان را حکیمانه میدانید یانه؟ اگر این ساختمان وجودی را حکیمانه میدانید، طبیعتاً باید درد را به عنوان یکی از اجزاء این ساختمان بپذیریم، البته شاید این درد خوشایند ما نباشد. شاید این سؤال مطرح شود که چرا بدن طور دیگری خلق نشده که درد کنارش نباشد؟ چون نمیتوان مثلثی را فرض کرد که مجموع زوایای داخلی آن 180 درجه نباشد. همچنین نمیتوان انسان را با این بدن و ارتباط خاص آن با روح فرض کرد، بدنی که سبب تکامل روح میشود، قابلیتهای خاص با فیزیولوژی خاص دارد ولی درد را که از لوازم آن است نپذیرفت. بنابراین درد لازمهی حکیمانه بودن سیستم بدن انسان است. اگر کسی درد نداشته باشد اصلا میتواند زندگی کند؟ ممکن است بفرمایید: چرا برخی دردها شدید یا غیرقابل تحمل است؟ آن هم لازمه سیستم حکیمانه بدن است. نمی توان بدنی فرض کرد که این مشخصات را داشته باشد ولی درد به این شدت را نداشته باشد. خداوند متعال در تدبیر امور قدری هم برای عقل و تجربه انسان راه را باز گذاشته است، میتوان با مواد شیمیایی، مسکنها یا تجربه خود درد را کاهش داد. این امر نیز به دلیل اینکه خداوند مسیر عقل را برای ما باز گذاشته است حجیت دارد. درد را نمی توان شرّ تلقی کرد. درد خیر حکیمانهای است که در بدن قرار داده شده است.
با همین معیار حکمت سیل و سایر بلایای طبیعی قابل فهم است. نمیتوان زمین را کره قابل سکونت برای انسان با دمای خاص دانست که گیاهان بر روی آن رشد میکنند و دمای آن متناسب با نوع انسان و جنس حیوان است؛ ولی نمیشود که صفحات نداشته باشد یا پوسته نداشته باشد که جلوی حرارت را بگیرد به میزانی که نه خیلی سرد و نه خیلی گرم باشد تا قابل زراعت باشد. پس زمین با این پوسته و صفحات باید حتماً زلزله داشته باشد. اگر زلزله روی زمین رخ ندهد دیگر این زمین قابل سکونت نخواهد بود. در تحلیل بلایای طبیعی به این نتیجه میرسیم که: 1) لازمه این عالم اند 2) لازمه ای هستند که اگر آن را در نظام احسن نگاه کنید آن را خیر میبینید. در مورد سیل هم فرض کنید آب و باران داشته باشیم ولی اینها جریان نداشته باشند؛ آیا این طور میشود؟ آب یک جا بماند و بقیه زمین خشک باشد؟ چیزی به نام رود نخواهیم داشت که در سراسر زمین آبرسانی کند و انسانها و جانوران اطراف این رودها زندگی کنند و از آن بهره ببرند؛ کشاورزی و تولید نسل داشته باشند. لازمه این امور آن است که آب جریان داشته باشد. اگر آب یک جا بماند ما تمام منافع آب را از دست میدهیم. سیلاب و جریان داشتن آب لازمهی وجودی آب بر روی زمین است.
فرض اینکه عالمی خلق شود که این شرور در آن نباشد یعنی فرض عالمی که لوازم در آن نباشد. مثل روغنی که چرب نباشد، نمکی که شور نباشد یا شکری که شیرین نباشد. اینکه گفته میشود این نظام خلقت نظام احسن است یعنی به بهترین شکل ممکن که قرار بوده عالم خلق شود، خلق شده است.
اگر حکیمترین موجود که علم مطلق، قدرت مطلق و حکمت مطلق دارد، بخواهد نظامی را خلق کند، پنج حالت فرض دارد:عالمی که 1) خیر محض 2) خیر کثیر و شرّ قلیل 3) خیر و شرّ مساوی 4) شرّ کثیر و خیر قلیل 5) شرّ محض باشد. اگر خدا را حکیم بدانیم فقط خلق دو عالم فرض دارد یا خیر محض باشد و یا خیر غالب که در کنار آن شرّ قلیل باشد. خلق سه وجه دیگر حیکمانه نیست. پس عالمی که الان خلق شده است یا خیر محض است مثل عالم ملائکه و یا عالم ماده که خیر غالب است که لازمه وجود این عالم برخی اموری است که بعضیها اسمش را شرّ میگذارند. پس خلقت کل عالم حکیمانه است. پس آنچه ما بلایای طبیعی مینامیم رحمت خداست حتی اگر سیلاب، زلزله، گردباد و طوفان باشد. اسم لوازم عالم را نمیتوان شرّ نهاد. بسیاری از اندیشمندان معتقدند که این لوازم شرّ نیستند؛ این لوزام اگر در این عالم نبودند این عالم اداره نمیشد، اصلاً رشد پیدا نمیکرد.
همه عیب سیل گفتیم، هنرش همی بگوییم …
مقالهای از استاد دانشگاه دکتر فاضلی منتشر شده که محاسن سیل را برمیشمرد. این سیل ایران را دارد آباد میکند. توجه کنید که اعتقاد ما اومانیستی نیست، اعتقاد ما الهی است. در اعتقاد الهی خدا مرکز است ولی در اعتقاد اومانیستی آنکه مرکز است انسان است. اگر انسان را مرکز قرار دادیم هر آن چیزی که با زندگی انسان در تضاد باشد اسمش را شرّ می گذاریم. اما اگر مرکز خدا بود هر آنچه در عالم اتفاق میافتد خیر است. بلایای طبیعی که چقدر زمینها را حاصلخیز میکند، ریزگردها را از بین میبرد، تالابها را احیا میکند. نگاه مجموعی به عالم سبب میشود هیچ چیزی را در عالم شرّ ندانیم. در مورد شدت سیل هم خیرش در این شدید بودنش است مثلا اگر شدید نباشد نمیتواند زمینهای خوزستان را حاصلخیزتر کند. جریان طبیعی آب باید مواد معدنی را حرکت دهد، آبرفتها را جابجا کند و مواد معدنی را با خودش به سطح زمین بیاورد.
نظرات استاد منتقد:
عدل الهی با برخی بلاها و مصائب چهطور قابل جمع است؟ چهطور میشود خدای متعال که قادر مطلق است باران رحمت رابه سیل تبدیل میکند؟ آیا باید گفت خداوند بر ما عذاب نازل کرده نه رحمت؟! مگر خداوند علم مطلق ندارد؟ اینکه اراده خدا قرین علم خداست چه میشود؟ بعد از اثبات واجب الوجود، براهین و نصوص اثبات مطلق بودن اوصاف الهی (قدرت مطلق، علم مطلق و …). ما قدرت، علم و عدالت و حکمت مطلق خدا را در مبانی کلامی اثبات کردیم. سؤال: چطور خداوند با این علم و قدرت نمی تواند زایمانی را برای مادر رقم بزند که این زایمان بدون درد باشد؟ مگر برای حضرت مریم رقم نزد؟ زایمان بیدرد محال وقوعی است و محال ذاتی نیست. قدرت خداوند به محال وقوعی تعلق میگیرد مثل دریای جیوه ولی قرار دادن کره زمین در تخم مرغ محال ذاتی است.
سیلی که نزدیک 30هزار خانه را در پلدختر خراب میکند، درد زایمان که تحمل آن سخت است را هر چه میخواهیم با حکمت جمع کنیم نمیتوانیم. چه کسی میپذیرد که درد زایمان چیز خوبی است؟ درد شاید خوب باشد ولی آیا همه دردها خوباند؟ خدا نمی توانست درد را کاهش دهد. آیا سیل پلدختر را خدا نمی توانست جوری کنترل کند که جایی خرابی نداشته باشد؟ خدایی که میتواند رود نیل را جوری خشک کند که حتی جای پای حضرت موسی علیه السلام و اصحابش نماند؛ چگونه باید پاسخ داد که علم، قدرت ، عدالت و حکمت خداوند زیر سؤال نرود؟
در معجم المقاییس اللغة بزرگانی چون آقای ربّانی، آقای سبحانی و علامه طباطبایی در المیزان جلد 3 خیر را اینگونه معنا میکنند: «خیر آن چیزی که میل و گرایش انسان به آن باشد». آیا ما به درد میل داریم؟ به سیل میل داریم؟ میتوان کسی را در عالم یافت که به درد یا به سیل و ویرانی میل داشته باشد؟
چرا درد؟ چرا این قدر زحمت؟ نمیشد مثلا به جای احساس درد نقطه ای در صورت روشن می شد که مشکل سیستم بدن را متوجه شویم؟ خدا نمیتواند دنیایی خلق کند که سیل و زلزله در آن نباشد؟ چطور در قیامت چنین است؟ فاعلیت فاعل که مشکل نداشته بلکه قابلیت قابل مشکل دارد؛ زمین چون جسم کثیفی بوده در شش روز آفریده شده و سیل و زلزله در آن است.
در سوره یاسین می خوانیم: إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيئًا أَنْ يقُولَ لَهُ كُنْ فَيكُونُ: فرمان او چنين است که هرگاه چيزي را اراده کند، تنها به آن ميگويد: «موجود باش!»، آن نيز بيدرنگ موجود ميشود!
وقتی آدم بمیرد خدا به او بدنی لطیف میدهد که بدن مثالی است یا بدن برزخی است که درد ندارد چرا همین کار را در دنیا نکرد؟
نتایج دیدگاه موافق:
انسان اگر موجودی دو ساحتی باشد و روح و بدن داشته باشد، باید با استفاده از بدنش به صورت اختیاری به کمالات اختیاری دست پیدا کند. به دست آوردن کمالات روحانی به صورت اختیاری لزوما باید در فضایی باید قرار بگیرد که در آن فضا لزوما تضاد فرض شود، انسان بین دوراهی قرار بگیرد، بین لذت و الم قرار بگیرد. دنیا، دنیای تضاد باشد و دقیقاً همین عالم باشد تا ما بتوانیم رشد پیدا کنیم. قرار نسیت مثل ملائکه باشیم که کمالاتشان کمال اختیاری نیست، ارزشی که کمال اختیاری ما دارد، آنها قطعا ندارند. کسب کمال اختیاری با تحمل همین سختیهاست تا زمینهی رشد، زمینهی صبر و زمینهی اجر برای ما انسانها بشود.
در پاسخ به اینکه چرا بدن مانند بدن مثالی خلق نشده که درد نکشد، باید گفت: بدن مثالی هم درد میکشد، طبق مبانی ما بدن برزخی نسبت به بدن دنیوی لذت و الم را شدیدتر درک میکند و بدن اخروی هم نسبت به این دو بدن لذت و الم را بیشتر درک میکند؛ پس حتی اگر بدن لطیف داشتیم هم باز لذت و الم را درک میکردیم.
اگر بدن لطیف داشتیم که دیگر در این دنیا نبودیم، لذا این حرف مستلزم عوض کردن فرض بحث است.
نتایج دیدگاه مخالف:
اساساً شرّ در عالم هست یا نیست؟ اگر هست چه کسی آن را خلق کرده؟ پس یا باید ثنوی مسلک شویم یا قائل شویم که شرّ نیست که نمیتوان پذیرفت؛ برخی از متکلمین معاصر تأکید دارند که: « شرّ امری عدمی است مثلاً جهل که عدم علم است و مرگ عدم روح است، خداوند دائماً به ما فیض وجود میدهد، حال اگر لحظه ای این فیض وجود را قطع کند، کجای آن شرّ است؟ ما اسم آن را شرّ میگذاریم». حرف ایشان صحیح است ولی همه شرور که این چنین نیستند؛ مثلاً دندان درد شرّ است و قائلیم که شرّ امر عدمی است؛ حال اگر این دندان درد گذاشت شب بخوابیم! یک امر عدمی چگونه میتواند منشأ آثار باشد؟ به نظر آقای ربّانی معقولات ثانی برخی وجودی مثل نظم و برخی عدمی هستند مثل جهل و لذا درد دندان امر وجودی است. بالاخره درد هست و منشأ آثار است. سؤال اینجاست که اگر شرّ را امر عدمی بدانیم و بگوییم خالقش خدا نیست! باید توحید در خالقیت را بحث کرد؛ اگر بگویی خالقش کس دیگری است که شما ثنوی شدهاید! پس چارهای نیست که قبول کنید در عالم شرّی هست، شرّ را هم خدا خلق کرده و یا بر اساس مبانی فیزیک کوانتم گفت: خدا دارد آزمون و خطا میکند!
در عالم هر اتفاقی میافتد حکیمانه است. اگر برهان حکمت را اثبات کردیم و پذیرفتیم که خداوند بهترین نظام را خلق کرده است، پس سیل و دردها و سختیها همه حکیمانه است.
جمع بندی استاد داور:
قدرت خداوند متعال به شیء تعلق میگیرد طبق آیه: إنّ الله علی کلّ شیء قدیر. امری که سبب تناقض باشد شیء نیست مثل فرض کره زمین در تخم مرغ که هم عالم کوچک نشود و هم کوچک شود و در تخم مرغ جا گیرد مستلزم تناقض است لذا این امر محال ذاتی است و محال ذاتی چیزی نیست لذا قدرت خداوند مطلق است و به همه چیز تعلق میگیرد ولی به نیستی تعلق نمیگیرد.
گاهی بلایا و مصائب عاملش خود انسان است مثل خانههایی که در بستر رودخانهها ساخته شده است. خداوند به ما عقل داده است و میدانیم این کار خطرساز است؛ منشاء این خطای ما خداوند متعال نیست.
امّا مصائب و بلایا و گرفتاریهایی که در اختیار انسان نیست و خداوند متعال آنها را ایجاد کرده است، مردم در این رابطه سه دسته هستند:
* یک دسته: هیچ گناهی نکردهاند و مطیع فرمان خدا هستند. برای اینها هر چه پیش آید خیر است. برای انبیاء، مقرّبان و ائمه معصومین علیهم السلام سختترین مشکلات پیش آمده است. همچنانکه پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله فرمودند هیچ پیامبر مثل من رنج و مشقت نداشت. این مصائب برای ایشان ترفیع درجه است؛ مثل مادری که وقت زایمان از دنیا رفته است، این حکم شهید را دارد. کسی که غرق میشود، کسی که زیر آوار میماند، حکم شهید را دارند. افراد گرفتار در روز قیامت که به مقاماتی میرسند میگویند: ای کاش در دنیا به ما مصائب بیشتری میرسید.
* دسته دوم: مؤمنین گناهکار هستند که به واسطه مصائب و بلاها خداوند آنها را شستشو میدهد و پاک میکند که این هم خیر است؛ هرچند ظاهرش خلاف میل انسان است. خیر که همواره امور مطابق میل ما نیست. گاه آن خیر از امور عقلانی است یا برخی امور ناشی از افراط و تفریط و تمایلات است. مثل تمایلاتی که کسی کنار بگذارد، برود راهب شود و در بیابان زندگی کند که این مذموم است یا کسی بخواهد افراط کند در تمایلاتش که سر از امور خلاف در میآورد. حتی اگر خراشی بر بدن انسان وارد شود باعث مغفرت او از گناه است.
* دسته سوم: آنهایی که ایمان ندارند، اگر مصیبت و گرفتاری بر ایشان وارد شود، باز هم سبب سبک شدن کفه گناهانشان خواهد شد و برای آنها خیر است.
درد دو معنا دارد: اگر به معنای سختی باشد، کسی را در دنیا سراغ نداریم که بدون سختی به جایی رسیده باشد مثلا بچهای که میخواهد سواد یاد بگیرد چقدر مشقت و سختی میکشد تا حروف الفبا را بیاموزد.
حال اگر درد به معنای مصطلح خودش به کار رود، همین درد نشان میدهد که یک ناهماهنگی در بدن ما به وجود آمده است. این درد خیر است که ما را برمی انگیزد که به دنبال درمان و دارو برویم و سبب پیشرفت در علوم پزشکی شده است.
اساساً بنا نیست که خداوند دنیا را بر اساس اراده، اداره کند ولی در بهشت اراده کار میکند، هر چه ما در دنیا تقوی و اعمالمان بهتر باشد در جهان آخرت اراده ما قویتر است. در آیه 21 سوره واقعه میخوانیم: وَلَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ؛ در بهشت اگر گوشت پرندهای را میل داشته باشید، آماده میشود. در روایات آمده است که نامهای از پروردگار متعال به دست مؤمنین میرسد که در آن آمده است: مِن الحیّ الذی لایموت إلی الحیّ الذی لایموت؛ با این مضمون که خدا میفرماید من کسی هستم که وقتی چیزی را اراده میکنم همین که بگویم: باش! تحقق پیدا میکند، تو را هم مثل خودم قرار دادم. بهشت چنین است ولی دنیا جای آن است که انسان آن مقام را در بهشت پیدا کند.
مادر فقط درد زایمان را تحمل نمیکند، مشکلات دیگری هم هست. نه ماه در فشار و سختی است. لذا در روایات آمده، زنی که فرزندی از او متولد شود مثل این است که خودش تازه متولد شده است و تمام گناهانش میریزد؛ این یکی از خیرات و برکاتش است، حال اگر آن فرزند هم منشأ خیرات و برکات شود که آثار بیشتری دارد. در برابر این درد خداوند مقاماتی را برای مادر قرار داده است.
خداوند فرموده من دنیا را آفریدم و از شما خواستم که این دنیا را آباد کنید: وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا (هود، آیه 61). چقدر دستورات دینی داریم که طوری زندگی کنید که از بیماری پیشگیری شود و آداب اسلامی را رعایت کنید یا خانه را طوری بسازید که سیل و زلزله آن را ویران نکند و … . یکی از بزرگان میفرمود: هر چیزی در فشار و سختی است ولی انسانها تحملش را ندارند. در روایت است که هر مشکلی که خداوند به انسان میدهد به همان اندازه هم صبر نازل میکند. اما انسان جزع و فزع میکند، داد و بیداد میکند؛ هم مشکلش را دوچندان میکند و هم اجر و پاداشش را از بین میبرد. لذا در این دنیا بنای خداوند بر این است که انسان با تلاش و زحمت و پایداری در مشکلات و سختیها و دردها ما را بسازد. راه اینکه اراده ما قوی شود و در آن عالم ارادهی ما کارکن باشد تحمل سختیها است. از خداوند متعال طلب میکنیم که ما را از امتحانات سربلند بیرون آورد.
مسئلهی قضا و قدر هم مطرح است. خداوند متعال سرنوشت ما را هر طور مقدّر فرموده باشد، سرنوشت ما همان است. خدای متعال میفرماید: إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم (رعد، آیه 11). بر اساس توحید در خالقیت هر کاری که در عالم رخ دهد با عنایت خدای متعال است و قضا و قدر الهی بر این تعلق گرفته که ما کارهایی انجام دهیم و در سلسلهی این کارها ارادهی ما و انتخاب ما هم دخیل است. ما با اراده خودمان اگر کار خیری انجام دادیم به نتیجه آن میرسیم و اگر با اراده و انتخاب خودمان کار شرّی انجام دادیم به فلان نتیجهی بد میرسیم و هیچ گونه جبر و تفویضی مطرح نیست. این طور نیست که انسان به خود رها شده باشد یا دست و پا بسته باشد. با بررسی باطن امور درست است که برخی امور جزء ناملایمات است ولی انسان مؤمن خیر و برکت آن را مییابد و در برخی ناملایمات هم انسان خودش نقش دارد و عاملش است.