نشست علمی پژوهشی: پاسخ به شبهات مطرح شده در فضای مجازی
نشست علمی پژوهشی: بررسی شبهات در دو محور:
1) ذوالقرنین در سوره کهف
2) شیوه موضع گیری حضرت علی علیه السلام در برابر فتوحات خلفاء
روز یکشنبه 95/8/16 در مدرسه علمیه خواهران هاجر خمین با حضور دکتر حسین خسروی برگزار گردید. مشروحی از مباحث مطرح شده در این نشست علمی در قالب طرح شبهه و پاسخ به شبهات در ذیل می آید.
طرح شبهه ی اول: ذوالقرنین در قرآن
طرح سوال: زمانی که پیامبر مبعوث شدند از جانب قریش سخت مورد مخالفت قرار گرفت یعنی می کوشیدند رسالت پیامبر (ص) را قریش تکذیب کنند. روز به روز هم بر این اهمیت رسالت پیامبر و به تعبیری گسترش رسالت پیامبر و طرفداران پیامبر افزوده می شد تا اینکه قریش مجبور شدند از یهود در مدینه کمک بگیرند. گفتند: مردی آمده که ادعای الهی دارد و ما نمی دانیم چطور با این مرد برخورد کنیم. یهود قریش را اینطور راهنمایی کردند که از او سه سوال بپرسید اگر به این سه سوال شما جواب داد بدانید فردی است که از جانب خدا مبعوث شده است و اگر جواب نداد بدانید که ادعای شخصی خودش است. یهود پیشنهاد کرد که سوال کنید: 1) روح یا حقیقت روح چیست؟ 2)گروه جوانمردانی که به کوه یا آن غار پناهنده شدند چه کسانی هستند؟3) مردی که شرق و غرب عالم را درنوردید چه کسی می باشد؟ به تعبیر قرآن:” یسئلونک عن ذی القرنین".
قریش سوالات را از پیامبر (ص) پرسیدند و ایشان جواب دادند: گروه جوانان پناهنده شده به کوه را تأویل به «اصحاب کهف» داد و مردی را که شرق و غرب عالم را درنوردید تأویل به «ذوالقرنین» دادند و اینکه روح چیست اینها را به خود قرآن ارجاع داد؛ که خدا می داند روح چیست. پاسخ پیامبر به این سوالات را به عنوان مقدمه بر شبهه ی مطرح شده در فضای مجازی مطرح فرمودند. در فضای مجازی کورش در ایران را با پیغمبر اسلام(ص) مقایسه می کنند. این شبهه قبلا هم جواب داده شده است ولی مجدداً این شبهه قد علم کرده که این جناب ذوالقرنین کیست؟ یا ذوالقرنینی که یهود قریش را راهنمایی کردند که از پیامبر بپرسید کیست؟
اینطور جواب داده شده است:
این ذوالقرنینی که خداوند در قرآن آیه 83 سوره کهف به بعد مطرح می کند:
و يسلونك عن ذى القرنين قل سأتلوا عليكم منه ذكرا(83) إنا مكنا له فى الارض و ءاتينه من كل شى ء سببا(84) فأ تبع سببا(85) حتى إذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فى عين حمئة و وجد عندها قوما قلنا يذا القرنين إما أن تعذب و إما أن تتخذ فيهم حسنا(86) … تا آیه 102
بعضی ها معتقدند “اسکندر مقدونی” بوده است همانی که به ایران حمله کرد.
بعضی می گویند “فریدون” از پادشاهان پیشدادی که از پادشاهان ایران بوده است.
بعضی می گویند از ملوک یا پادشاهان یمن بوده است.
بعضی اعتقاد دارند این فرد “اسکندر اول” دو مین قیصر روم بوده است.
برخی معتقدند امپراطور چین بوده است.
آقای علامه طباطبایی رحمه الله در ذیل آیات 83 سوره کهف و آیات بعد 6 نظریه را مطرح می کنند. 5 نظریه را ردّ می کنند و یک نظریه را می پذیرند و می فرمایند ذوالقرنین همان کورش است.
این مطلب را قبل از علامه طباطبایی رحمه الله چه کسی کشف کرده است؟ مولانا ابوالکلام آزاد حدود 50 سال پیش از این (یعنی زمانی که علامه طباطبایی رحمه الله مشغول نوشتن تفسیر المیزان بوده است چون می دانید که قسمتی ازتفسیر المیزان قبل از انقلاب اسلامی نوشته شده است) وزیر فرهنگ وقت هند بوده است. ایشان عنوان می کند که اسکندر ذوالقرنین همان کورش است. آقای باستانی پاریزی همین کتاب مولانا ابوالکلام آزاد را می گیرد و با عنوان یک کتاب فارسی به نام «کورش کبیر یا ذوالقرنین» به فارسی ترجمه می کند. و این کتاب در ایران انتشار پیدا می کند. علامه طباطبایی 6 نظریه را در تفسیر المیزان طرح می کنند که پنج نظریه را ردّ می کنند و یک نظریه را می پذیرند. علامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر المیزان می فرماید: « این مجموعه چیزی است که از کلام ابوالکلام آزاد تلخیص کردم. اگرچه به بعضی از جزئیات این نظریه اشکال وارد است، اما این نظریه از بین نظریه ها روشن ترین انطباق با آیات قرآن را دارد و بیش از همه با آیات تطبیق می کند. و بیش از اقوال و نظریات دیگر به قول نزدیک تر است». یعنی علامه دیدگاه مولانا ابوالکلام آزاد وزیر فرهنگ وقت هند را می پذیرد و عنوان می کند نزدیک ترین قول و بیشترین انطباق را با آیات قرآن دارد که ما ذوالقرنین را همان کورش از او یاد کنیم.
مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، مؤسسه حضرت آیت الله مصباح مدّظلّه سال21 اسفند 1384 نشستی را برگزار می کند با عنوان:«ذوالقرنین در قرآن کریم و عهد عتیق» که با حضور آقای یعقوب جعفری که از اندیشمندان بوده است و آقای محمد دشتی که دانشجوی رشته ی تاریخ بوده است. در این نشست تمام نقاط مثبت و منفی بررسی شده است و ما آن نکته ی پایانی نشست در سال 1384 که پیام نشست می تواند باشد:«ما کورش را آنگونه که هست نشناخته ایم و نشناسانده ایم. توده ی مردم ما حق دارند و معذورند و … .» و در پایان ذوالقرنین را با کورش تطبیق می دهند و یک نکته مطرح می شود که دینش چه بوده است؟ در پایان نتیجه ارا این طور طرح می کنندکه :«در هزاره سوم پیش از میلاد در حوضه ی تمدن ایران فرهنگ توحیدی نیرومندی حاکم بوده است و سلسله طویل العمر و نیرومند کیانی به شدت تحت تأثیر این فرهنگ بوده است.»؛ یعنی دین کورش دین توحیدی بوده است. در تفسیر نمونه هم آیت الله ناصر مکارم شیرازی این بحث را همین طور مطرح می کنن. حال ببینید اگر ما با گفته بزرگانمان ذوالقرنین را همان کورش بدانیم کسی که دین توحیدی دارد، دیگر کسی او را در برابر پیامبر (ص) قرار نخواهد داد. شاید یکی از زیرکی های یهود هم همین بود که بروید بپرسید ذوالقرنین کیست و فکر می کردند پیامبر نمی شناسد و نمی داند که ذوالقرنین کیست. ای شبهه ای است که ای ما شاء الله در دانشگاه و در فضای مجازی هست. آن چیزی که ما از دیدگاه علامه طباطبایی یعنی برداشت ایشان از کلام مولانا ابوالکلام آزاد دارد و می فرماید نزدیک ترین تطبیقی که با آیات قرآن دادیم می توان ذوالقرنین را با عنوان کورش از او یاد کنیم. ما از برخی مسائل به راحتی می گذریم و بعد نسل جوان ما می آید و این را به عنوان شبهه و مشکل برای ما مطرح می کند. اگر مطالعه کردید و اشکال داشتید در بحث ورود کنید. ذوالقرنینی که قرآن مطرح می کند انسانی موحّد، مؤمن، صالح و از مردان الهی بوده است.
طرح شبهه ی دوم: مواضع امام علی علیه السلام در برابر فتوحات خلفاء
می دانید که بعد از رحلت پیامبر (ص) خلافت قطع شد و به جای آن تصمیم غدیر که تئوری امامت مطرح شد، ابوبکر به خلافت رسید و بع از آن خلیفه دوم عمر و سپس خلیفه سوم عثمان به خلافت رسید و به تعبیر ما 25 سال امام علی (ع) خانه نشین بودند. امام علی علیه السلام می فرمایند: « من در این مدت با دو عنوان روبرو بودم، 1) شمشیر برگیرم و از حق و حقوق خود دفاع کنم و 2) سکوت اختیار کنم.» در مجموع جواب این است که اگر شمشیر برگیرم و از حق و حقوق خود دفاع کنم 1)تعدادی از صحابه و یاران نزدیک به شهادت خواهند رسید و تعدادی از صحابه ی پیامبر که فعلا مقابل امام علی علیه السلام قرار دارند به ضرر ما تمام خواهد شد؛ کشته شدن هر دو این گروه باعث تضعیف جبهه ی اسلام می شود و در مقابل هم امپراطوری روم منتظر فرصت است که جبهه ی اسلام تضعیف شود و اصل اسلام را بزند. یعنی این نهال نوپا که پیامبر (ص)کاشته است و الان روبه رشد است و بعد از رحلت پیامبر با این مشکل روبروست به این نتیجه رسیدم که سکوت اختیار کنم. البته نه اینکه امام انتقادی نداشته باشد، تذکری نداده باشد و مخالفتی یا صحبتی نکرده باشد؛ منظور از اینکه آن شمشیر گرفتن و جبهه ای را تشکیل داده باشد را امام کنار گذاشتند.
امام علی علیه السلام در فتوحات دوره خلافت ابوبکر (دو سال و چهار ماه) ، در فتوحات خلیفه دوم (حدود 10 سال، از 13 تا 24 هجری قمری)، امام علی علیه السلام و فتوحات در عصر عثمان (از سال 24 تا 35 هجری قمری)؛ ما می خواهیم ببینیم موضع امام علی علیه السلام با فتوحاتی که در دنیای اسلام اتفاق افتاده است امام چگونه برخورد کرده است؟
پاسخ به شبهه ی دوم:
فتوحات زمان خلیفه اول:
دقت کنید، با رحلت پیامبر(ص) و انحراف خلافت از مسیر حقیقی اش، یکی از اقداماتی که در دستور کار خلفاء قرار گرفت راه اندازی پیکارها و فتوحات بوده است و در نتیجه انجام فتوحاتی در خارج از قلمرو اسلامی. این فتوحات انجام شده است. امام علیه السلام هم در جامعه ی اسلامی حضور دارد و موضع امام علیه السلام را هم اعلام کردیم که می خواهیم بدانیم امام علیه السلام در این فتوحات چه تصمیمی گرفتند؟
گفتیم که خلیفه ی اول دو سال و چهار ماه خلافت کردند و اولین مشکلی که با آن روبرو بود:1) مرتدّان 2) پیامبران دروغین 3) مانعان زکات (کسانی بودند که زکات را به دولت مرکزی ابوبکر نمی دادند بلکه به اما علی علیه السلام می دادند.) یعنی بیش از یک سال از خلافت ابوبکر را با این سه مسئله گذشت: مرتدان، پیامبران دروغین و مانعان زکات. یعنی برای ابوبکر فرصت زیادی برای فتوحات باقی نمانده است؛ ولی در عین حال زمان ابوبکر دو اتفاق افتاده است: ایشان دو تا لشکرکشی داشته است، یکی به روم در منطقه ی شامات و یکی به عراق در منطقه ی ایران(چون عراق جزء ایران بوده است). ببینیم که امام علی علیه السلام با این دوتا لشکرکشی چطور برخورد کرده است؟
دقت کنید، امام علی علیه اسلام به هیچ عنوان در هیچ یک از لشکرکشی های خلیفه اول شرکت نکرده است. در هیچ سندی ما نداریم که امام در این لشکرکشی ها شرکت کرده باشد. اما در هیچ سندی هم نداریم که امام از دادن مشاوره به ابوبکر خودداری کرده باشد. یعنی جایی که ابوبکر مشاوره خواسته است امام مشاوره داده است ولی نه به خاطر خلافت ابوبکر و عمر بلکه به خاطر اسلام.
برای نمونه: می گویند در این فتوحات ابوبکر نظر صحابه را درارتباط با فتح شام پرسید که من در ارتباط با آن چه کار کنم؟ هر کس نظری داد که مورد پذیرش ابوبکر قرار نگرفت. نوبت به امام علی علیه السلام رسید. وقتی نظر مشاوره ای علی علیه السلام را گرفت؛ حضرت علی علیه السلام اینطور فرمودند: “چه خلیفه خود به این نبرد روی آورد و چه لشکری از جانب خویش روانه کند. در هر دو حال پیروز خواهی بود. زیرا از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شنیده ام که آیین اسلام بر همه ی ادیان غلبه خواهد کرد". آنگاه امام علیه السلام، خلیفه را به استقامت و صبر در این امر سفارش نمود. ابوبکر هم از شنیدن چنین خبری خوشحال شد مسلمانان را به جهاد با تحریک و تشویق روانه ی این فتح به طرف شام کرد. سپاه هم رفت و با پیروزی برگشت ولی زمانی که خبر فتح شام را دادند دیگر ابوبکر در قید حیات نیست.
لذا هر کسی که بگوید امام علیه السلام در فتوحات و لشکرکشی هایی که ابوبکر داشته شرکت کرده است؛ با صراحت می گویم: در هیچ سندی نداریم که امام در فتوحات شرکت کرده باشد؛ ولی امام از دادن مشاوره به ابوبکر یا خلیفه بعد از ابوبکر خودداری نکرد. چنانکه وقتی نظر صحابه را در مورد فتح شام پرسید، نظر صحابه را خلیفه اول نپذیرفت ولی نظر امام علیه السلام را پرسید و امام آنگونه جواب داد.
پس در دو سال و چهار ماه خلافت ابوبکر بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم قسمت اول درگیر مرتدان و مانعین زکات و پیامبران دروغین بود و در یکسال و چند ماه باقی مانده یک لشکرکشی به شام داشت و یک لشکرکشی هم به ایران داشت و نظر امام علیه السلام را به عنوان مشاوره به کار بست.
خبر پیروزی های سپاه اسلام به وقایع جنگ خندق بر می گردد، وقتی سپاه کفر به طرف مدینه می آمد پیامبر از یارانش مشاوره خواست و یارانش به ایشان مشاوره دادند و آنجا مشاوره ی سلمان فارسی در کندن خندق پذیرفته شد. وقتی شروع کردند اطراف مدینه خندق بکنند ظاهرا به یک مانع برخورد کردند به پیامبر(ص) خبر دادند که در کندن خندق مانعی پیش آمده است. حال مدیریتی هم پیامبر در کندن این خندق دارند که الان به آن نمی پردازیم. پیامبر(ص) رسما حضور پیدا کردند و با وسیله ای که خندق می کندند پیامبر ضربه ای زد و از تماس آن با سنگ برقی جهیدن گرفت و پیامبر تکبیر گفتند و در ضربه دوم برقی دیگر جهیدن گرفت، پیامبر تکبیر دوم را گفتند و ضربه ی سوم همینطور شد و پیامبر (ص) تکبیر سوم را گفت و سنگ متلاشی شد. همه احساس شادمانی کردند و پرسیدند که چرا شما سه تکبیر گفتید؟ پیامبر اکرم(ص) فرمودند: تکبیر اول جبرئیل خبر پیروزی مسلمانان عرب را بر امپراطوری روم داد؛ تکبیر دوم جبرئیل خبر پیروزی مسلمانان عرب را بر امپراطوری ایران داد؛ و تکبیر سوم خبر پیروزی مسلمانان بر امپراطوری یمن را داد. منافقین هم در این میان بودند و گفتند: شما نان ندارید بخورید و می خواهید بروید سه تا امپراطوری را فتح کنید؟!
می بینید که خبر پیروزی مسلمانان در فتوحات در زمان پیامبر داده شده است. حالا هر کس هم در رأس خلافت باشد این پیروزی صورت می گیرد و این را حضرت علی به ابوبکر گفتند.
فتوحات زمان خلیفه دوم:
فتوحات اسلام بیشتر در زمان خلیفه دوم عمر (ده سال)بوده است. امام علی علیه السلام در فتوحات عمر همان موضعی را اتخاذ کرد که در زمان خلیفه اول هم در پیش گرفته بود. یعنی در هیچ فتحی و در هیچ لشکرکشی در زمان عمر شرکت نکردند ولی در دادن مشاوره امام علیه السلام هیچ کوتاهی نکردند. یعنی هر جا خلیفه از امام مشاوره خواسته است داده است. پس امام علیه السلام در فتوحات زمان خلیفه دوم موضع کاملا بی طرفانه دارد ولی از دادن مشاوره دریغی ندارد. به همین دلیل در تمام فتوحات خلیفه دوم از نظر امام علی استفاده می کرد. بیش از هفتاد مورد عنوان می کنند که “لولا علی لهلک العمر” اگر علی نبود عمر هلاک می شد. خلیفه دوم از صحابه نظر خواست ولی زمانی که از امام علی ع نظر خواست آقای مسعودی اینطور عنوان می کند که گزارش ها حاکی است که عمر از امام علی علیه السلام تقاضای شرکت در فتوحات را داشتند. امام امتناع می ورزید و قبول نمی کرد. مسعودی اینطور می گوید:” چون عمر درباره جنگ با ایرانیان از عثمان نظر خواهر کرد. عثمان در جواب گفت: سپاه اعزام کن و هر کدام را با سپاه بعدی تقویت کن و مردی را بفرست در کار جنگ که تجربه و بصرت کافی داشته باشد. عمر گفت: آن مرد کیست؟ عثمان گفت: علی ابن ابیطالب علیه السلام. عمر گفت پس او را ببین و با او گفتگو فرما که آیا به این کار تمایل دارد یانه؟ عثمان هم از طرف خلیفه مأمور است. عثمان با امام علی علیه السلام در این باره مذاکره کرد؛ اما علی روی خوش نشان نداد. دلیل این تمایل را شاید بتوان در این دانست که خلفاء بیشتر خوشنود می شدند مردم علی علیه السلام را به عنوان یک فرمانده ی نظامی تحت فرمان حکومت بشناسند تا رقیبی توانا و قدرتمند که با بیانات رسول خدا با آنان احتجاج و استدلال می کند. یعنی خیلی دوست داشتند امام به عنوان یک فرمانده قدرتمند ولی تحت فرمان حکومت باشد، آنگاه بگویند امام علیه السلام یک فرمانده نظامی تحت اختیار خلفاء است! نه به عنوان رقیبی که با احتجاج و استدلال و با بیانات رسول خدا با اینها احتجاج و استدلال می کند؛ لذا امام نپذیرفت.
ولی در مورد مشاوره دادن وقتی که عمر گفت خودم به جنگ بروم یانه؟ امام علیه السلام فرمودند: نه، با ورود شما در ایران، ایرانی ها احساس می کنند که جبهه ی اسلام ضعیف شده که خود خلیفه آمده است؛ شما در مدینه بمان و از همین جا جنگ را فرماندهی کن. اینگونه امام علیه السلام کار را پیش می برد و جهت می دهد.
فتوحات زمان خلیفه سوم:
در زمان خلیفه اول و دوم امام در فتحی شرکت نکردند ولی مشاوره دادند. خلیفه سوم که روی کار آمد امام نه در فتحی شرکت کردند و نه مشاوره دادند. چون موقعیت خلیفه سوم با خلیفه اول و دوم متفاوت است؛ لذا علی علیه السلام در عصر خلیفه سوم بر خلاف دو خلیفه قبلی کمتر در صحنه حضور می یافت و در امر حکومت برای مشاوره هم ورود پیدا نمی کرد. چون عثمان مخالفت علنی با کتاب خدا و سنت پیامبر داشت و باعث تعطیلی حدود الهی، حیف و میل بیت المال، بخشش های بی حساب و کتاب به نزدیکان و خاندان اموی، واگذاری منافع، پست های مهم حکومتی به خاندان اموی، ضرب و شتم یاران پیامبر و امام علی علیه السلام و حتی تبعید آنها (مثل تبعید ابوذر به ربذه) شد.
پس ببینید اینکه در سایت ها و فضاهای مجازی مطلب می زنند که امام علی (ع) در فتوحات خلفاء شرکت کرده اند اصلا سند ندارد و چون سندی وجود ندارد بیهوده نمی توان گفت امام علی علیه السلام در فتوحات زمان خلفاء شرکت داشته است.
سوال دیگر اینکه آیا امام حسن و امام حسین علیهما السلام در فتح طبرستان(فتح گرگان) شرکت داشتند یا نداشتند؟ آیا ایشان در فتح آفریقا شرکت داشتند ا نه؟
سوال بعدی اینکه آیا یاران امام علی علیه السلام در فتوحات خلیفه اول، دو و سوم شرکت داشتند یا نه؟
اینها نیز سوالاتی است که باید بعد از این پاسخ داده شود.