اولین جلسه دفاعیه طلاب مدرسه علمیه هاجر برگزار شد
روز سه شنبه مورخ 96/6/21 اولین جلسات دفاع از تحقیقات پایانی طلاب سطح2 مدرسه علمیه خواهران هاجر خمین با عنایات و الطاف الهی با حضور اعضای هیأت داوران حجة الاسلام و المسلمین دکتر سید محمّد اسماعیلی و دکتر حسین خسروی برگزار گردید. طلبه اعظم کمانی از پژوهش خود با عنوان «بررسی سیرۀ امام حسین علیه السلام در مواجهه با معاندین در کربلا » دفاع نموده و سپس پژوهش طلبه عفت طاهری نیز با عنوان «رویکرد امام علی علیه السلام در برابر غصب فدک» مورد ارزیابی و داوری قرار گرفت. در این دو جلسه دفاع مدیریت محترم سرکار خانم انسیه حمزه لو، دبیر شورای پژوهش زهرا سلیمانی و طلاب این مدرسه علمیه حضور داشته و تحقیقات پایانی طلاب نام برده موفق به کسب درجه عالی از سوی هیأت داوران شدند.
گزارش نشست علمی پژوهشی: کلیات فرایند تحقیق
این نشست علمی پژوهش مورخ 7/9/95 به همت معاونت پژوهش مدرسه علمیه خواهران هاجر خمین برگزار گردید. سخنران محترم حجة الاسلام و المسلمین دکتر اسماعیلی این نشست علمی با محوریت کلیات فرایند تحقیق آغاز نموده و طی بیانات خود به موضوعات ذیل پرداختند:
• روش های موضوع یابی
• اهمیت مأخذ شناسی (تأکید برمنابع دست اول)
• مفهوم شناسی: معنای لغوی – معنای اصطلاحی
• تأکید بر جمع بندی و تحلیل به قلم نگارنده
شهید مطهری: پژوهش ها فقط جمع آوری مطالب نباشد
• پرهیز از غلط های نگارشی و املائی
• روانی نوشتار
• پرهیز از جملات طولانی
• عنوان کوتاه و روان برای تحقیق
• عناوین به صورت شبه جمله باشد ( عبارتی)
• پرهیز از پیچیده بودن عبارات وتاکید بر ساده نویسی
• پرهیز از افراط و تفریط در فصل بندی
• نقل قولها صحیح باشد
• زیبایی نوشتار به لحاظ شکلی
• درج آیات و احادیث طبق آیین نامه
وی در پایان جهت آشنایی طلاب با ساختار و قالب تحقیق پایانی نمونه ای از پایان نامه های سطح 3 با موضوع «بررسی خدمت به خلق در قرآن و روایات» که اخیرا ارزیابی و داوری شده، ارائه نموده و روش فصل بندی، پاراگراف بندی و اشکالات شایع و تذکرات درج شده در فرم داوری آن را تبیین فرمودند.
استکبارستیزی با شعار مرگ بر آمریکا
مشارکت اساتید، کارکنان و طلاب مدرسه علمیه هاجر خمین در راهپیمایی 13 آبان 1395
سخنرانی امام جمعه محترم شهرستان خمین در جمع راهپیمایان مراسم 13 آبان1395
سخنران محترم جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا حسینی(زید عزّه الشریف) امام جمعه ی محترم شهرستان ضمن بزرگداشت هفته ی استکبار ستیزی و روز 13 آبان ابتدا به تاریخچه¬ی استکبار ستیزی و اهمیت این امر وتوجه ویژه ی قرآن به استکبار ستیزی فرمودند:
1- در همه ی زمینه ها خود را قوی کنید تا دشمن از شما وحشت کند (اشاره به آیه “و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوه ترحبون به عدوّ الله و عدوّکم"). دشمنان خدا همان دشمنان شما هستند.
2- اینکه امام(ره)فرمودند:آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، این آیه قرآن است “ولاتخافوا و لاتحزنوا و انتم الأعلون” شما برترید اگر ایمان داشته باشید. اگر امام(ره) فرمودند: ما تا آخر ایستاده ایم، با توجه به آیه ی قرآن است. امام(ره) نهایت ایمان است لذا خیلی با اطمینان می فرماید آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. اگر فرمودند به دشمن اعتماد نکنید آیه قرآن است “ولا ترکنوا بطانة من دون الله".
3- اگر مقام معظم رهبری(مدّظلّه العالی) می فرمایند باید به دشمن اعتماد نکنیم و روی پای خود بایستیم، آیه قرآن است ” وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا…” قرآن می فرماید: ” وَلَن تَرضى عَنكَ اليَهودُ وَلَا النَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم". یهود و نصاری دشمن هستند، یعنی هر دشمنی. راضی نمی شوند تا شما را تابع خود کنند. ما دیدیم دولت مردان ما در قضیه ی برجام بدون هیچ چانه زنی، صادقانه عمل کردند؛ اما دشمن حیله گری کرد، این همین آیه است. اینها راضی نمی شوند تا شما را تسلیم کنند.
4- اگر امام(ره) می فرماید با هم متحد باشید، آیه ی قرآن است.
5- مقام معظم رهبری(مدّظلّه العالی) دقیقا همان شیوه ی امام را دارند. اگر مقام معظم رهبری(مدّظلّه العالی) فرمودند اینها بدعهدند همین آیه ("وَ اعتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاًوَ لا تَفَرَّقُوا") است. روز 13 آبان روز مبارزه با چنین دشمنی است.
6- اگر امام می فرمایند مرگ بر آمریکا، این آیه ی قرآن است؛ “وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ…”
7- ایشان در ادامه بیانات خود اشاره به صلح حدیبیه نموده و فرمودند پیامبر(صلی الله علیه و آله) در صلح حدیبیه با دشمن مذاکره کرد ولی دشمن بدعهدی نمود و آنجا پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور دادند مرکز کفر را نابود کرده و کار دشمن را تمام کردند.
در پایان از شرکت کنندگان در راهپیمایی 13 آبان تشکر فرمودند که با وجود تعطیلی مدارس و مشارکت کم دانش آموزان این راهپیمایی عظیم برگزار شد.
خشم و اعلام انزجار از استکبار جهانی و آمریکای جنایتکار
شعله های خشم مسلمان از ظلم و تجاوزگری اسرائیل غاصب و آمریکای مستکبر
گزارش نشست علمی پژوهشی نقش مسلم بن عقیل در واقعه ی عاشورا- قسمت اول و دوم
نشست علمی پژوهشی “نقش مسلم بن عقیل در واقعه ی عاشورا” طی دو جلسه در روزهایکشنبه 95/7/18 و 95/7/25 با ارائه ی استاد محترم حوزه و دانشگاه و عضو شورای علمی پژوهشی مدرسه علمیه خواهران برگزار گردید که با استقبال خوب طلاب و اساتید و کارکنان این مدرسه علمیه روبرو گردید و طی نظرسنجی صورت گرفته 48% شرکت کنندگان کیفیت برنامه راعالی و 50% بسیار خوبو 2% خوب ارزیابی کردند.
گزارشی تصویری از این نشست تقدیم می گردد:
گزارشی مشروح از مباحث ارائه شده در نشست علمی پژوهشی “نقش مسلم بن عقیل در واقعه ی عاشورا":
سخنران محترم در اولین جلسه ی نشست پس از تسلیت ایام سوگواری حضرت اباعبد الله الحسین علیه السلام ویاران باوفایشان، نشست را با این سوال آغاز نمودند: آیا مسلم به مأموریت خودشان که امام حسین علیه السلام به ایشان سپرده بودند، خوب عمل نمودند یا در این زمینه کوتاهی کردند ؟
در پاسخ به این سوال ابتدا به نسب شناسی حضرت مسلم پرداختند. وفرمودند مسلم پسر عقیل، عقیل پسر ابوطالب، ابوطالب پسر عبد المطلب، عبد المطلب پسر هاشم ، هاشم پسر عبد مناف ،عبد مناف پسر حسین ، حسین پسر کلاف.و پیرامون ایشان
(کلاف)توضیحاتی ارائه نمودند. سپس در ادامه به ماجرای ازدواج ابوطالب و فاطمه بنت اسد وحاصل این ازدواج که 4پسر(طالب، عقیل ، جعفر و امام علی علیه السلام ) و دودخترکه فاصله پسران باهم 10 سال بوده پرداخته و با توضیحی کوتاه پیرامون تفاوت سنی پیامبراکرم صلولت الله علیه و حضرت علی علیه السلام به معرفی شخصیت فاطمه بنت اسد که ایشان از زنان برجسته صدر اسلام هستنداشاره نموده ودرادامه اشاره به تفاوت سنی امام علی با عقیل که 20 سال بود، نمودند وبه قحطی آن زمان اشاره وماجرای سپردن پسران طالب به اقوام جهت کمک به طالب مطرح شد واینکه قرار شد عقیل نزد خود طالب وعلی علیه السلام نزد پیامبر صلولت الله علیه باشند .امام علی علیه السلام در این ماجرا سوالی زیرکانه ازپیامبر پرسیدند که چرا شما عقیل را دوست دارید ؟ پیامبراکرم صلولت الله علیه فرمودند به دودلیل:1- علاقه من به شخص عقیل 2- علاقه من به شخص پدر شان ابوطالب ودر ادامه فرمودند : دلیل سومی هم دارد اینکه فرزند عقیل که مسلم باشد در کنار نوه من حسین بن علی علیه السلام می باشد و به شهادت میرسند . وسپس کارشناس محترم ، اشاره ای به حضور عقیل در جنگ بدر و حنین و نحوه گرویدن عقیل به اسلام در جنگ بدر نمودند … ایشان افزودند که از 72 شهید کربلا 32 نفر از بنی هاشم بودند که12 نفر ایشان از نوادگان عقیل می باشند . در ادامه، ضمن ارائه بیوگرافی عقیل موضوع بحث را آغاز نموده و فرمودند مسلم پسر عقیل وداماد امام علی می باشد و به ماجرای ازدواج مسلم اشاره کردند وضمن معرفی فرزندان ایشان به شهادت 4 فرزند از فرزندان مسلم در کربلا اشاره نموده وسپس نامه امام حسین علیه السلام به مسلم را مطرح ونحوه حرکت مسلم در 15 رمضان به سمت کوفه را بیان نمودند ودر ادامه بیانات خود به چگونگی اقامت ایشان در کوفه ومنزل هانی اشاره وهمچنین ، دستور ابن زیاد مبنی بر به شهادت رساندن مسلم اشاره ، وادامه بحث را به جلسه بعدی موکول کردند.
در ادامه مباحث طرح شده در جلسه اول نشست علمی نقش مسلم بن عقیل در واقعه عاشورا به ماجرای دعوت کوفیان از امام حسین (ع) و ارسال نامه های ایشان اشاره فرمودند: نامههای کوفیان به امام حسین(ع)، نامههایی است که بزرگان و مردم کوفه برای دعوت از امام حسین(ع) و بیعت با او نوشتند. این نامهها پس از مرگ معاویه و در شرایطی نوشته شد که امام حسین در مکه حضور داشت و از بیعت با یزید امتناع کرد. در میان نویسندگان نامهها نام برخی سران و شخصیتهای شیعی مانند سلیمان بن صرد خزاعی، حبیب بن مظاهر و رفاعة بن شداد دیده میشود. نامههای کوفیان باعث شد امام حسین(ع) به سوی کوفه حرکت کند، اما روی کار آمدن عبیدالله بن زیاد در کوفه و سرکوب مردم به دست او، سبب شد کوفیان بر خلاف نامههایی که نوشته بودند، از یاری امام حسین(ع) دست بکشند و واقعه عاشورا رخ بدهد. شمار نامههای کوفیان به امام حسین (ع) را صدها و بلکه هزارها دانستهاند. گروهی تعداد نامهها را ۱۵۰ نامه و هر نامه متعلق به یک، دو یا چهار نفر دانستهاند. طبری تعداد نامهها را ۵۳ و بَلاذُری ۵۰ برشمردهاند. در کتاب لهوف و اعیان الشیعه تعداد نویسندگان نامهها ۱۲ هزار نفر آمده است (هر نامه را چندین نفر امضا کرده بودند). شیخ عباس قمی تعداد نامههای کوفیان به امام حسین (ع) را ۱۲ هزار میداند.
15 رمضان سال 60 هجری قمری امام حسین (علیه السلام) طی نامهای به کوفیان، درباره نماینده خویش به آنها نوشت: من برادرم و پسرعمویم و شخصیت مورد وثوق و مورد اعتماد از میان خاندانم، یعنی مسلم بن عقیل را به سوی شما میفرستم.
امام به او فرمودند: «تو را به سوی مردم کوفه میفرستم. خدای متعال به زودی آنچه را که میخواهد و برایت میپسندد، محقق خواهد کرد. امیدوارم که من و تو در مقام شهیدان جای بگیریم. با استعانت از خدا به طرف کوفه حرکت کن و چون به کوفه رسیدی به خانهی قابل اعتمادترین شخص کوفه برو». جناب مسلم بن عقیل از مکه به مدینه رفتند، ابتدا به مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله) رفتند و نماز گزاردند، با خانوادهشان وداع کردند و سپس به همراه دو راهنما از قبیله قیس راهی کوفه شدند.
وقتی مسلم بن عقیل به کوفه رسیدند به منزل مختار یا به روایت دیگر به منزل مسلم بن عوسجه اسدی رفتند. مردم کوفه از خبر ورود مسلم بن عقیل خوشحال شدند و به دیدار ایشان میآمدند. وقتی جناب مسلم نامه امام را خواندند همه گریه کردند و بیعت کردند. تا هجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند. پس مسلم گزارش بیعت مردم را برای امام فرستاد و از ایشان برای ورود به کوفه دعوت کرد.
چرا مسلم بن عقیل انتخاب شدند؟
دلیل انتخاب مسلم به نمایندگى از سوى امام حسین (علیه السلام) و اعزام به کوفه، علاوه بر خویشاوندى نزدیک وى با آن حضرت، شجاعت، دلاورى، کاردانى، ایمان قوى و ثبات قدم او بود. حضرت در نامه اى که به کوفیان نوشت و همراه مسلم فرستاد، وى را «برادر و فرد مورد اعتماد» خود یاد کرد و این نشان دهنده صلاحیت بالاى اوست. در بخشى از این نامه چنین آمده است:
«اینک من برادرم، عموزاده ام و شخص مورد اعتمادم از خانواده خویش؛ یعنى مسلم بن عقیل را به سوى شما فرستادم و او را مأمور کردم که از حال شما و از کار و نظرتان به من گزارش دهد. اگر به من چنین خبر دهد که رأى بزرگان و صاحبان فضل و خرد شما، همانند چیزى است که قاصدانتان گفتند و در نامه هایتان نوشته شده است، به خواست خدا به زودى به سویتان خواهم آمد…»
مسلم بن عقیل، دو راهنما از مکه انتخاب نمود و به سوى کوفه عزیمت کرد و پس از بیست روز با همه دشوارى هاى راه و شرایط نامناسب اجتماعى، خود را به کوفه رساند و در خانه مختار ثقفى که از شیعیان على بن ابى طالب (علیه السلام) بود، مستقر شد و به تدریج، تماس ها و برنامه هایش را به صورت مخفیانه آغاز کرد.
زمانی که مسلم بن عقیل در خانه هانی بن عروه بود ابن زیاد سه هزار درهم به مَعْقَل داد و گفت: با این پول در پی مسلم بن عقیل برو. اگر یاران وی رایافتی این پول را به آنها بده و بگو که این پول را در جنگ با دشمن خرج کنند . معقل توانست با مسلم بن عوسجه ارتباط برقرار کند و خود را به عنوان یکی از دوست داران اهل بیت قلمداد نماید. عاقبت مسلم بن عوسجه او را نزد مسلم در خانه هانی برد، معقل با پرداخت پول و بیعت با مسلم هر روز قبل از همه به خانه هانی می رفت و بعد از همه بیرون می آمد و سپس تمام گزارشات را برای ابن زیاد میبرد و مخفی گاه مسلم بن عقیل را برای عبیدالله بن زیاد افشا کرد. پیش از آن شریک بن اعور از شیعیان خوب در خانه هانی بود و عبیدالله می دانست که او در خانه هانی است و بیمار است ولی از حضور مسلم در خانه هانی مطلع نبود، عبیدالله تصمیم گرفت به عیادت شریک برود و از او دلجویی و با او برای همراهی مذاکره کند؛ شریک با اطلاع از آمدن عبیدالله به مسلم بن عقیل گفت در پستوی خانه پنهان شو و با آمدن عبیدالله و اشاره ی من به او حمله و او را نابود کن و با سقوط عبیدالله کوفه دست شما می افتد و شیعه در کوفه وضعیت خوبی پیدا می کند.
عبیدالله وارد خانه هانی شد و در ضمن مذاکره که مسلم هم سخنان آنها را می شنید برای آگاه کردن او شریک شعری را به عربی خواند که از مضمون شعر عبیدالله فهمید که در خطر است و رفت. پس از رفتن عبیدالله شریک به مسلم بن عقیل گفت چرا کار او را یکسره نکردی؟ مسلم بن عقیل گفت: طبق روایتی از پیامبر ما قتل و ترور مخفی را نمی توانیم انجام دهیم و این کار برای ما شدنی نیست.
مسلم به قدری تعهد دارد که دشمن شماره یک پیامبر(ص) و اسلام و خودش و امام حسین (ع) را به خاطر آن روایت پیامبر با آن همه تشویق نمی پذیرد بلافاصله عبیدالله برگشت و فرستاد دنبال هانی و هانی نپذیرفت به بهانه ی بیماری ولی اور را چون والی و استاندار فراخوانده بود مجبور کردند و بردند و عبیدالله به هانی گفت مسلم در خانه شماست ولی هانی انکار کرد و عبیدالله معقل را آورد و او گفت من خودم در خانه ی تو 3000 درهم به مسلم پول دادم؛ اینجا دیگر هانی نتوانست انکار کند و گفت به عنوان مهمان به خانه من آمده و من نمی توانستم او را بیرون کنم. عبیدالله گفت الان هم باید بروی و او را از خانه ات بیرون کنی ولی هانی نپذیرفت و عبیدالله گفت تو را مجبور به این کار می کنم. هانی گفت: می دانی من 12000 مرد جنگی دارم، کوچکترین مشکلی برای من پیش بیاید این کاخ را بر سرت ویران می کنند(هانی 4000 مرد زره پوش و 8000 نیروی پیاده از قبیله ی مَذحِج داشت). به خاطر اینکه هانی این کار را انجام دهد هانی را تحت فشار قرار دادند و از بیرون کاخ متوجه شدند جان هانی در خطر است و قبیله ی هانی حرکت کرند اطراف کاخ را محاصره کردند سپس شریح قاضی آمد از بالای کاخ گفت هانی در سلامت است و هیچ خطری جان هانی را تهدید نمی کند و آنها هم پذیرفتند و عقب نشینی کردند و عبیدالله هانی را تحت فشار گذاشت و گفت تو را می کشم مگر اینکه مسلم را به ما تحویل دهی. مسلم بن عقیل که از اوضاع مطلع شد حرکت کرد و 25000 شمشیرزن دنبال مسلم کاخ عبیدالله را محاصره کردند(درباره شعاری که برای کوفیان می دهید دقت کنید). عبیدالله سقوط خود را قطعی می دید لذا افرادی را مامور کرد بین مردم که شایعه کنند که نیروی کمکی برای عبیدالله از شام گسیل شده است و به مردم وعده ی پول و حکومت بدهید و مردم را پراکنده کنید؛ با این کار 12000 نفر بیعت شکنی کردند و رفتند و مسلم با 12000 به طرف مسجد حرکت کرد 500 نفر باقی ماند، مسلم به نماز ایستاد 30 نفر پشت سرش ماند، مسلم نمازش که تمام شد خودش تنها ماند.
این کوفیان هستند اینطور دعوت کردند، بیعت کردند و اینطور تنها ماند، از مسجد بیرون زد و با همان حالتی که در کوچه می آمد تشنگی بر او غلبه کرده بود بر سکوی پشت در خانه ای نشست و خانم صاحب خانه در را باز کرد و از او سوال کرد و او گفت تشنه است، آب به مسلم داد و او نوشید و رفت. باز برگشت دید مسلم همانجا نشسته، گفت آب که نوشیدی چرا نمی روی؟ مسلم گفت: من کسی را اینجا ندارم. زن گفت تو کیستی؟ خود را معرفی کرد: مسلم بن عقیل، نماینده ی امام حسین (ع). مسلم را به خانه وارد کرد و او را احترام کرده و محلی را برای استراحت در اختیارش قرار داد.-اطلاع عبیدالله از آرام شدن شهر و تنهایی مسلم
-دستور او به یافتن مسلم و تعیین جایزه
-آن زن طبق تاریخ طبری طوعه می باشد که زن مومنی است ولی پسر نااهلی به نام بلال داشت که به عبدالرحمن بن محمدبن اشعث ارتباط داشت؛ تا به خانه وارد شد از رفت و آمد مادرش شک کرد و علی رغم اصرار و درخواست مادر مخفی گاه مسلم را برملا کرد.
- خانه را محاصره کردند، مسلم دفاع مردانه ای کرد و از همه طرف سنگ و خشت به سوی او پرتاب می کردند تا جایی که مسلم ضعیف شد و به دیوار تکیه کرد و از بالا کسی با شمشیر بر سرش زد و مسلم افتاد، در همان حال محمد بن اشعث به مسلم امان داد زیرا دید مسلم در شرایطی نیست که بجنگد.
- در آن حال مسلم خود را به خدای متعال تسلیم کرد و آنها هم با امانی که به او دادند او را بر شتر لختی سوار کرده بودند تا بر در دارالعماره رساندند، در همانجا مسلم از شدت تشنگی زجر می کشید. مسلم بن عمرو باهلی بسیار آب خنکی در دست داشت. مسلم بن عقیل خواست از آن آب بنوشد ولی به او گفت: تو باید از حمیم و از آتش جهنم بنوشی نه از این آب. ولی عمرو بن حریث از دیدن این صحنه منقلب شد و به غلامش دستور داد ظرفی پرآب کند و مقابل مسلم آورد و دوبار خون از دهان مسلم در آب چکید و با سوم دندان مسلم در آب افتاد و مسلم از آب نخورد.
مسلم بن عقیل در برابر ابن زیاد ایستاد ولی سلام نکرد. نگهبان اعتراض کرد مسلم گفت: ساکت باش به خدا قسم او امیر من نیست. آیا در حالی که او قصد کشتن مرا دارد، من به او سلام کنم؟ ابن زیاد گفت: در هر صورت تو را خواهم کشت و طوری تو را می کشم که در اسلام سابقه نداشته است. مسلم گفت: باکی نیست. زیرا پیش از این، بدتر از تو بهتر از مرا کشته است .
در این حال کسی دید مسلم گریه می کند، گفت: می ترسی؟ مسلم گفت: نه، گریه ی من به خاطر نامه ای است که فرستادم. نامه ای را که فرستادم دعوت کردم از اهل بیتم و از اهل بیت رسول الله (ص) و گره ام به خاطر اهل بیت پیامبر است که دارند می آید تا در چه دامی بیفتند.
ابن زیاد گفت: ای پسر عقیل به کوفه آمدی و اجتماع مردم را پراکنده ساختی و وحدت کلمه آنها را به هم ریختی و برخی را بر برخی دیگر شوراندی و فتنه بر پا کردی. مسلم گفت: هرگز چنین نیست. تو دروغ میگویی به خدا قسم معاویه از سوی همه مردم انتخاب نشد. بلکه با حیله و تزویر بر وصّی پیامبر صلیاللهعلیهوآله غلبه کرد و خلافت را از او گرفت. پسرش یزید نیز همین گونه عمل کرد. تو و پدرت زیاد بذر فتنه را کاشتید و من امیدوارم که خداوند شهادت مرا به دست بدترین مخلوق خود قرار دهد. به خدا قسم من از امیرالمؤمنین حسین بن علی علیهالسلام فرزند فاطمه، اطاعت و پیروی کردهام؛ و ما برای خلافت از معاویه و یزید و آل زیاد شایستهتریم.
زمانی که من به کوفه آمدم مردم عقیده داشتند که پدرت زیاد، برگزیدگان ایشان را کشته و خونشان را ریخته است و همانند کسری و قیصر در میان آنان زندگی کرده است. ما آمدیم تا آنان را به عدالت فرمان دهیم و به سوی حکم قرآن بخوانیم.
ابن زیاد گفت: آیا زمانی که ما با مردم این گونه رفتار میکردیم تو در مدینه شراب نمیخوردی مسلم گفت: من شراب میخوردم؟ به خدا قسم که او میداند تو راست نمیگویی و ندانسته سخن میگویی و من چنان که میگویی نیستم، تو که به ناحق و نابجا مردم را میکشی و خونشان را میریزی و چنان به خوش گذرانی میپردازی که گویی هیچ اتفاقی نیفتاد، برای شراب خوردن شایستهتری. ابن زیاد به مسلم دشنام داد و گفت: خداوند تو را از رسیدن به آرزویت محروم ساخت، آرزویی که سزاوار آن نبودی. مسلم پرسید: پس چه کسی شایسته آن است؟ گفت: یزید. مسلم گفت: خدا را در همه حال سپاس میگویم و به حکم او رضایت میدهم. ابن زیاد پرسید: به گمانت شما شایسته خلافتید؟ مسلم پاسخ داد: گمان نمیکنم، بلکه یقین دارم. ابن زیاد خمشگین شد و گفت که او را به صورتی بیسابقه خواهم کشت مسلم گفت تو سزاوار بدعتی! تو از کشتار و شکنجه مردم و کردارهای زشت دست نخواهی کشید و هیچ کس جز تو برای این امور شایسته نیست.
قبل از جدا کردن سر مسلم بن عقیل وی روی کرد به محمد بن اشعث و گفت خواهشی از تو دارم و می دانست آدم نامطمئنی است و گفت پیام مرا برسان: به امام حسین (ع) بگو به کوفه نیاید و از همان راهی که آمده برگردد؛ ولی محمد بن اشعث به قولی که به مسلم داده بود عمل نکرد. سر مسلم را جدا و سر و جنازه را از بالای دارالعماره به پایین انداختند. بلافاصله عبیدالله دستور داد هانی را دستگیر کردند و در بازار سر او را از بدن جدا کردند و هر دو سر را آورد بالای دارالعماره و دستور داد جنازه ها را در بازار بگردانند.
سرها را آماده کرد و برای یزید فرستاد و گفت دو نفر را که کوفه را به هم ریخته و خاطر شما را نگران کردند به قتل رساندم و یزید هم در جوابش گفت: شما خوب نوکری کردید.
سوال این است که مسلم بن عقیل مأموریت خود را خوب انجام داد یا کوتاهی کرد؟ مسلم با تمام توان آنچه را که امام حسین (ع) به تقوی و پنهانکاری با مردم و نرمش به او فرمان داده بود با نهایت دقت مأموریت خود را به انجام رساند.
برخی شهادت مسلم را سوم ذی الحجه که زمان حرکت امام حسین(ع) بوده دانسته اند و گروهی هشتم ذی الحجه (یوم الترویة: روز ) و نقل قول صحیح شهادت مسلم بن عقیل روز عرفه نهم ذی الحجه است. نویسندگان خارجی جملات عجیبی در مورد مسلم بن عقیل دارند و او را شجاع ترین مرد در خاندان بنی هاشم می دانند ولی ابن قتیبه دینوری می گوید: نه شجاع ترین فرد در بین مردم بوده است؛ چرا که مسلم مرد عجیبی است ، مرد باتقوا و متقی با این ویژگی ها بوده است.
ایشان نقل قول شیخ صدوق و نقل قول علامه محمد مهدی حائری در معالی السبطین درباره اسارت طفلان مسلم بن عقیل توسط عبیدالله با تفاوتی که دارند بیان داشتند. نقل شيخ صدوق بدین شرح است: در أمالي، روايتي نقل مي کند که نشان مي دهد آن دو، فرزندان مسلم هستند. نام مادرشان در تاريخ ذکر نشده است. محمّد در سال 52هـ.ق. و ابراهيم در سال 53هـ.ق. متولّد شدند. محمّد و ابراهيم، همراه ساير افراد خانواده مسلم بن عقيل در کربلا حضور داشتند. عصر عاشورا، پس از شهادت امام حسين(عليه السلام) ، زماني که لشکر عمربن سعد به خيام امام حسين(عليه السلام) هجوم آورد، محمّد و ابراهيم از ترس پا به فرار گذاشتند ولي راه را گم کرده و توسّط سربازان عبيدالله بن زياد دستگير شدند. آن دو را نزد عبيدالله آوردند.2 ـ عبيدالله به شخصي که بعضي منابع نام او را مشکور مي دانند ـ گفت: اين دو را در زندان بيانداز و از غذاي خوب و آب سرد و گوارا محرومشان کن و بر آنها سخت بگير. زندانبان هر روز هنگام شب، دو قرص نان و کوزه آبي برايشان مي آورد. سرانجام يکي به ديگري گفت: «خوب است حالا که هنگام شب است و شبها برايمان غذا مي آورند، روزها روزه بگيريم».
بدينگونه تمام روزها روزه مي گرفتند. پس از يکسال که همه سختي ها را تحمّل کردند، يکي به ديگري گفت: اگر بيش از اين در اينجا بمانيم، مي ترسم هلاک شويم. خوب است خودمان را به زندانبان معرفي کنيم، شايد بر ما آسان گيرد.
خودشان را به زندانبان معرّفي کردند؛ وي پس از شناختن آن دو، ناراحت و متأثر شد و به دست و پاي آنها افتاد و طلب بخشش کرد. شب که فرا رسيد. آنان را تا کنار راه همراهي کرد و خطاب به آنها گفت: «برويد در امان خدا، روزها به استراحت بپردازيد و شبها حرکت کنيد که سربازان عبيدالله شما را دستگير نکنند.»
مشکور پس از آزادي آن دو، به زندان برگشت. صبح که خبر فرار دو کودک منتشر شد. مأموران حکومتي، مشکور را نزد عبيدالله آوردند. عبيدالله پرسيد: «با پسران مسلم چه کردي؟» گفت: «آنها را در راه خدا آزاد کردم»، عبيدالله دستور داد 500 تازيانه به او بزنند. مشکور در حال تازيانه خوردن به شهادت رسيد.
پسران مسلم، پس از مدّتي راه پيمودن، خسته شدند. آن دو زني را ديدند که مقابل درِ خانه اش نشسته است. خود را به وي معرفي کردند. او که از دوستداران اهل بيت(عليهم السلام)بود، آنها را به خانه برد و پذيرايي کرد.
دامادش حارث بن عمره طائي ـ که جزو ياران عبيدالله بود و در کربلا حضور داشت ـ شب هنگام، خسته به منزلش برگشت و گفت: دو فرزند مسلم از زندان گريخته اند. هرکس يکي از آنها را بيابد، عبيدالله هزار درهم جايزه مي دهد.
حارث، نيمه هاي شب، صدايي از اتاق کناري شنيد، از جاي خود برخاست و آن دو طفل را ديد و پرسيد: شما کيستيد؟ آنها، امان خواستند و خود را معرفي کردند. حارث وقتي مطمئن شد که آنها فرزندان مسلم هستند، هر دو را با طناب محکم بست، تا فرار نکنند، سپيده دم، خود، پسر و غلامش به سوي فرات رفتند تا آن دو کودک را بکشند. شمشيري به غلامش ـ فليح ـ داد و گفت: سر از تنِ آنان جدا کن. کودکان، خود را به غلام معرفي کردند. او از کشتن آنها امتناع کرد و خود را در نهر فرات انداخت و به سوي ديگر نهر شنا کرد. حارث شمشير را به پسرش داد، ولي پسرش هم پس از اينکه آن دو را شناخت، از کشتن سر باز زد و خود را در نهر فرات انداخت و به سوي ديگر نهر شنا کرد.
حارث به کودکان نزديک شد تا خود آنها را بکشد. آن دو التماس کردند تا از کشتن آنها صرف نظر کند. گفتند: ما را نزد عبيدالله ببر تا خودش حکم کند، حارث قبول نکرد. گفتند: «پس اجازه بده چند رکعت نماز بخوانيم»، پذيرفت. کودکان چهار رکعت نماز خواندند و در پايان گفتند: «يَا حَيُّ يَا حَکِيمُ يَا أَحْکَمَ الْحَاکِمِينَ»؛ «ميان ما و او به حق حکم کن».
حارث، ابتدا سرِ برادر بزرگتر (محّمد) و سپس سر ابراهيم را از بدن جدا کرد و اجسادشان را در نهر فرات انداخت و سرها را در توبره اي گذاشت و نزد عبيدالله رفت و سرها را جلو وي انداخت. عبيدالله، سرها را که ديد، متأثر شد؛ به طوري که سه مرتبه، بلند شد و نشست و پرسيد: آنها را کجا يافتي، گفت: ميهمان يکي از پير زنان قبيله ما بودند.
ابن زياد گفت: حق ميهماني آنان را ادا نکردي؟ گفت: بله مراعات نکردم. گفت: وقتي خواستي آن دو را بکشي، به تو چه گفتند؟ حارث گفت: اشک در چشمشان جاري گشت و به من گفتند: اي مرد، دست ما را بگير و به بازار ببر و ما را بفروش و از پولي که از فروش ما به دست مي آوري بهره ببر و ما را نکش.
ابن زياد پرسيد: تو چه گفتي؟ گفت: درخواست آنها را قبول نکردم و گفتم: چاره اي جز کشتن شما ندارم تا اينکه سر شما را براي عبيدالله ببرم و جايزه بگيرم. ابن زياد پرسيد: ديگر چه گفتند؟
حارث گفت: با التماس و زاري گفتند: خويشاوندي ما با رسول الله(صلي الله عليه و آله) را ملاحظه کن. ولي من در جواب گفتم: شما را با رسول خدا هيچ خويشاوندي نيست. ابن زياد پرسيد: سخن ديگري هم گفتند؟ حارث گفت: آري، گفتند: ما را زنده نزد عبيدالله ببر تا او هر چه خواهد حکم کند، من قبول نکردم. پس وقتي نااميد شدند از من درخواست کردند اجازه دهم چند رکعت نماز بخوانند، قبول کردم. آنان چهار رکعت نماز خوانده و گفتند: «يَا حَيُّ يَا حَکِيمُ يَا أَحْکَمَ الْحَاکِمِينَ»؛ ميان ما و او به حق داوري کن.
در اين لحظه عبيدالله گفت: «احکم الحاکمين حکم کرد، کيست که برخيزد واين فاسق رابه درک واصل کند؟»شخصي شامي قبول کرد. عبيدالله دستور داد: اين فاسق را ببر در همان مکاني که اين کودکان را در آنجا کشته، گردن بزن و سرش را برايم بياور.
سپس نقل علامه حائری مازندرانی را نیز درباره داستان طفلان مسلم و اینکه این دو طفل در ورود مسلم به کوفه هرماه او بودند و سپس به شریح قاضی سپرده شدند و ماجراهای آنها پس از شهادت مسلم بن عقیل و خبر یافتن طفلان از شهادت پدر، ارائه فرمودند. کارشناس محترم نشست اشاره کردند که بعضا می گویند: حارث در نقل علامه حائری حارث بن عمرو است ولی برخی می گویند حارث بن کمیل نخعی برادر کمیل بن زیاد است ولی بنده چنین نقلی به عنوان حارث نخعی ندیده ام که صحیح باشد.
برخی می گویند طفلان مسلم در کوفه شهید شدند چگونه است که قبر آنها در کربلاست؟ پاسخ این است که سرهای طفلان را به آب فرات انداختند و سرها را در جایی که از آب گرفته اند به خاک سپرده اند و دلیلش این است. و نقل سوم این است که در جا ماندن از قافله اینها فرار کردند و در صحرای مصیب گم شدند و همانجا از بین رفتند و الان زیارتگاه آنها در صحرای مصیب است.
دکتر حسین خسروی در پایان تأکید کردند: خواهران شما حوزوی هستید و رسالتتان این است که مردم را با تبلیغتان و با برنامه هایتان آگاه کنید؛ ما اگر ورود پیدا نکنیم بعضاً آل الله و اهل بیت پیامبر (ص) و امام حسین (ع) را بد معرفی می کنند. بیشتر مطالعه کنید و تا جایی که برایتان امکان دارد مطالعه کنید.
سپس فرمودند: پیش از این قرار بود بحث هایی داشته باشیم؛ با پیگیری مدیریت محترم و معاونت پژوهش در این فرصت محرم و صفر سعی می کنیم سقیفه تا کربلا که داستان امروز ما نیز هست را بررسی کنیم. بینید دنیا چه وضعیتی دارد، ما اگر سقیفه تا کربلا را خوب بدانیم یعنی یک تحلیل جانانه از وضعیت فعلی دنیا ارائه داده ایم و در پایان برای طلاب آرزوی موفقیت داشتند.
گزارش تصویری افتتاحیه ساختمان مدرسه علمیه خواهران هاجر خمین 1395/6/23
مدیریت محترم حوزه های علمیه خواهران استان مرکزی حجة الاسلام و المسلمین بنافی(زید عزّه)
معاونت محترم حوزه های علمیه خواهران کل کشور حجة الاسلام و المسلمین ابراهیمیان(زید عزّه)
مؤسس مدرسه علمیه خواهران هاجر و امام جمعه ی محترم شهرستان خمین حجة الاسلام و المسلمین حسینی (زید عزّه)
ارائه ی گزارش فعالیت ها توسط مدیریت محترم مدرسه علمیه خواهران هاجر خمین سرکار خانم حمزه لو
اجرای برنامه: حجة الاسلام و المسلمین احمدی (زید عزّه) مدیریت حوزه علمیه امام خمینی (ره) شهرستان خمین
اردوی علمی فرهنگی طلاب مدرسه علمیه هاجر (س) خمین به شهر مقدس قم- تابستان 95
گزارشی تصویری از اردوی علمی فرهنگی طلاب مدرسه علمیه هاجر (س) خمین به شهر مقدس قم در 28 و 29 مرداد 95 در ادامه . . .
بازدید طلاب از بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی
بازدید طلاب از انتشارات دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی
بازدید طلاب از بیت حضرت امام خمینی (قدس سرّه) در قم
شرکت طلاب در مراسم پر فیض دعای ندبه مسجد مقدس جمکران
زیارت امامزادگان موسی مبرقع و چل اختران و امامزاده زید (علیهم السلام)
دوره تابستانی آموزش اصول وفنون مداحی
دوره تابستانی آموزش اصول وفنون مداحی ویژه خواهران طلبه با همکاری اداره تبلیغات اسلامی شهرستان خمین آغاز به کار کرد.
جلسه افتتاحیه کلاسهای آموزشی مداحی ویژه طلاب مدرسه علمیه هاجر خمین، مورخ چهارشنبه 30/4/95ساعت 9 صبح برگزار گردید که در این جلسه پس از قرائت قرآن توسط جناب آقای عسگری، ریاست محترم اداره تبلیغات اسلامی جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا کریمی، بیاناتی پیرامون اهمیت مداحی توسط خواهران طلبه و لزوم آشنایی ایشان به اصول وفنون مداحی و همچنین آشنایی مداحان به ادبیات عر ب و علوم حوزوی مطرح نموده و در ادامه به اهمیت نظم طلاب وحضور منظم در این جلسات متذکرشده و به چگونگی اجرای این طرح اشاره فرمودند. جلسه بعدی (ساعت 10 ) همان روز ، اولین جلسه آموزش اصول وفنون مداحی توسط استاد محترم دوره جناب آقای براتی تشکیل شد، که در این جلسه استاد محترم نکاتی در باره اهمیت مداحی – مداح و اصول و فنون مداحی از جمله رعایت تقوا وطهارت و اینکه عبادت باید براساس قانون اهل بیت علیهم السلام باشد ارائه فرمودند.
هر هفته در روزهای سه شنبه و چهارشنبه ساعت 9 تا 11 صبح این کارگاه آموزشی مهارتی در حال برگزاری است. در حال حاضر نیز 6 جلسه از این دوره با موفقیت برگزار گردیده است و تا پایان تابستان 95 ادامه خواهد داشت؛ پس از برگزاری کارگاه عملی و آزمون در صورت کسب امتیاز لازم به شرکت کنندگان در دوره گواهینامه مهارتی اعطا می گردد.
گزارش تصوریری این برنامه در ادامه . . .
تشریف فرمایی خادمین حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به مدرسه علمیه خواهران هاجر خمین و برگزاری مراسم روز دختر
در ابتدای جلسه یکی از خدّام ضمن تبریک میلاد حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ، صحبتهایی پیرامون حرکت حضرت معصومه از مدینه تا قم وآثار وبرکت وجودی ایشان در شهر قم داشتند وبه برخی از حالات علما در زیارت آن حضرت و گشایشهایی که برای آنهادر زیارت کریمه اهل بیت ایجاد شده، اشاره ودر ادامه چند دقیقه ای مدیحه سرایی نمودندودوتن از دیگر خدام حاضر در جلسه پرچم گنبد حرم حضرت معصومه را بین حاضرین در جلسه گردانیده وشرکت کنندگان علاوه بر زیارت پرچم ،نذورات خود را به آستان مقدسه تقدیم نمودند .سپس ،مسابقه ای از سوی خدّام برگزار گردید ومقرر شد به 4نفراز
شرکت کنندگان جوایزی اعطا گردد .
برگزاری کارگاه روش تحقیق و راهنمایی تحقیقات پایانی ویژه اساتید حوزه های علمیه شهرستان خمین
کارگاه آموزشی روش تحقیق و راهنمایی تحقیقات پایانی ویژه اساتید حوزه های علمیه شهرستان خمین توسط دکتر حسین خسروی عضو شورای علمی پژوهشی مدرسه علمیه خواهران هاجر خمین صبح روز پنج شنبه مورخ 95/5/21 به مدت 4 ساعت در دفتر امام جمعه محترم شهرستان برگزار گردید. در این کارگاه آموزشی شیوه تدوین تحقیقات پایانی و پایان نامه و روش تدوین مقالات علمی آموزش داده شد که 27 نفر از اساتید حوزه های علمیه خمین و طلاب سطوح عالی در این دوره شرکت نمودند. این دوره مرور و جمع بندی مباحث طرح شده در 12 جلسه کارگاه آموزشی مهارتی می باشد که در طول سال تحصیلی 95ـ 94 برگزار گردیده است. این کارگاه آموزشی با برپایی نماز جماعت ظهر و عصر به امامت حجة الاسلام و المسلمین حاج آقای حسینی(زید عزّه) به کار خود پایان داد.
تقدیر از اساتید و طلاب ممتاز در حاشیه نشست علمی پژوهشی شیعه شناسی و آشنایی با فرقه منحرف شیعه انگلیسی
خلاصه ای از نشست علمی پژوهشی شیعه شناسی و آشنایی با فرق تشیع به ویژه فرقه شیعه انگلیسی:
سخنران محترم شیعه تعریفی عام (قبول امامت امام علی (ع))و تعریفی خاص (قبول امامت امام علی (ع) و 11 تن فرزندان ایشان) ارائه فرمودند و اینطور ادامه دادند که به طور کلی شیعه سه فرقه بیشتر نیست و برخی فرق انحرافی را نام برده و به جدیدترین فرقه انحرافی که در کلام امام خمینی (ره) اسلام آمریکایی و در کلام امام خامنه ای (مدّ ظلّه)شیعه انگلیسی یا شیعه لندنی خوانده می شود مورد بحث امروز است. به تعبیر امام خامنه ای (مدّ ظلّه) شیعه انگلیسی هدفش احمق نشان دادن شیعه است دشمنان اسلام همیشه مذهب علیه مذهب، دین علیه دین و تشیع را برابر تشیع قرار می دهند. در این رابطه سه سوال مطرح فرمودند: پایه گذاران شیعه لندنی چه کسانی هستند؟ آیا شیعه لندنی واقعا یک جریان فکری کلامی است یا تنها یک جریان انحرافی است؟ ویژگی های این جریان انحرافی چیست؟ طلاب پاسخ های خود به این سوالات بیان داشته و سخنران محترم به طور مبسوط در هر مورد توضیحاتی ارائه فرمودند. وی در ادامه فرمودند همان خطری که وهابیت دارد شیعه لندنی هم دارد و ویژگی های این جریان انحرافی را به شرح ذیل برشمردند:
1- عقل ستیزی و تحریم علوم عقلی: به ویژه فلسفه مثل اخباریون که مطلقا با فلسفه مخالفند. هر زمان که ما عقل گرایی را رها کرده و عقل گریزی را بپذیریم رکود کرده ایم چراکه پیامبر رحمت (ص) فرمودند: دو حجت داریم حجت باطن(عقل) و حجت ظاهر(پیامبران).
2- وحدت ستیزی و تفرقه است: هدفشان دامن زدن به تفرقه مذهبی است. مبلّغان این جریان با سوء استفاده از اختلافات با اهل سنّت چه در لندن یا جاهای دیگر سخنرانی ها را به بحث اختلافی میان شیعه و سنّی می کشانند.
3- ترویج افراطی گری در رفتارها و شعائر مذهبی به ویژه عزاداری ها.
4- جابه جا کردن اصول و فروع دین و رها کردن اصول و پرداختن به حواشی
5- انحصارگرایی در اندیشه دینی و مصادره عنوان تشیع
6- ارائه چهره غیبی و سکولار از شریعت
7- تخریب مرجعیت و جریان فقاهت در شیعه: این جریان در صدد است که سنجش فقاهت از مراکز علمی حوزه گرفته شود و به به مردم سپرده شود. سپس به این سوال پاسخ دادند که اهداف برنامه ریزان و فعالان تشیع لندنی چیست؟ آنها دو هدف را دنبال می کنند: 1- جاذبه های تشیع را به دافعه تبدیل کنند و چهره ای زشت از دین ارائه دهند. 2- از درون مذهب به مقابله و ایستادگی در برابر تشیع اصیل بپردازند. در پایان چندین مورد از اقدامات شیعه انگلیسی بر اساس اهداف مذکور بیان گردید؛ به عنوان مثال راه اندازی شبکه فدک و صوت الاحرار توسط یاسر الحبیب، نامگذاری نهم تا پانزدهم ربیع الاول به نام هفته برائت دقیقا در مقابل هفته وحدت، تأسیس حوزه علمیه امامین عسگریین، سایت ها و شبکه های ماهواره ای متعدد و سایر اقدامات وهن آمیز و تفرقه انگیز.
تقدیر از اساتید به مناسبت هفته گرامیداشت مقام معلم و تقدیر از طلاب ممتاز نیمسال اول تحصیلی سال 94
در پایان مدیریت محترم سرکار خانم حمزه لو بر استمرار و برگزاری نشست هایی از این دست که به بررسی چالش های جدید پیش روی جهان اسلام می پردازد تأکید فرمودند و در این رابطه با جناب دکتر خسروی مذاکره نمودند و از همکاری ایشان در برگزاری نشست ها تشکر و به مناسبت روز استاد از مقام این استاد برجسته حوزه و دانشگاه تقدیر به عمل آمد.
بیانیه مدیریت مدرسه علمیه هاجر شهرستان خمین
بیانیه مدیریت مدرسه علمیه هاجر شهرستان خمین
محکومیت اعدام آیت الله شیخ نمر باقر النمر رهبر شیعیان عربستان
برگزاری نشست علمی پژوهشی با موضوع بازخوانی خطبه امام حسین علیه السلام در منا
اطلاعیه
نشست علمی پژوهشی سلوک عاشورایی
با موضوع بازخوانی خطبه امام حسین علیه السلام در منا
دوشنبه 94/8/25 ساعت 9 الی 11 صبح در سالن اجتماعات مدرسه علمیه هاجر خمین برگزار می گردد.
متن خطبه امام حسین سلام الله علیه در سرزمین منا از اینجا دریافت کنید.
سخنران نشست به بیان اوضاع و علل تاریخی، سیاسی و اجتماعی که زمینه ساز خطبه تاریخی امام حسین (ع)در منا و شکل گیری قیام عاشورا شد را تبیین فرمودند.
ایشان ابتدا به معرفی جد چهارم پیامبر اکرم (ص) پرداخته و نسب فرزندان ایشان از تیره هاشمی و عبدالشمس (که جد بنی امیه بود) را معرفی و علل و ریشه خصومت ابوسفیان با پیامبر (ص) که دشمن درجه اول اسلام و پیامبر اسلام و نماد اشرافیت در مکه بود و داستان جنگ بدر را طرح نمودند، ماجرای سقیفه و نقش او را بیان کردند اینکه نسل ابوسفیان نیز به همان دلایل راه او را ادامه دادند. سپس دلایل صلح امام حسن (ع) با معاویه را برشمردند از جمله بی وفایی یاران، دنیازدگی و نافرمانی از رهبر مسلمین و… . شخصیت معاویه و اینکه او جامعه شناس و مردم شناس خوبی بود و تأکید کردند که دشمن را نباید دست کم گرفت، اشاره ای داشتند به بیانات اخیر رهبری که برخی می خواهند دشمن را بزک کنند. اشاره فرمودند که پایبندی به این صلح از علل عمده قیام نکردن امام حسین (ع) تا مرگ معاویه بود اما حضرت (ع) نامه هایی را بنابر موضعگیری علیه ظلم و ستم خطاب به معاویه نوشتند و طی آنها ماجرای کشتن حجربن عدی و یارانش، همچنین کشتن عمربن حمق خزاعی و سایر جنایات معاویه را به وی گوشزد می فرمودند. ایشان در ادامه سایر زمینه های خطبه امام حسین (ع) در سرزمین منا خطاب به صحابی، تابعین و علمای جهان اسلام دو سال قبل از واقعه عاشورا را برشمردند. این خطبه بسیار کوبنده بود و عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر نیز امام(ع) را همراهی می کردند؛که این خطبه و نیز ضبط اموال معاویه که از یمن به شام می رفت توسط امام(ع) که بین مستضعفین تقسیم شد، همچنین بیعت نکردن ایشان با یزید از عوامل اصلی شکل گیری قیام و نهضت انسان ساز و بیدارگر عاشورا شد. ایشان چندین سند تاریخی مهم از وقایع مختلف تاریخی مربوطه و نامه های امام حسن(ع) و امام حسین (ع) را نیز قرائت فرمودند و اشاراتی به متن خطبه منا داشتند.
فرم پیشنهاد کتاب به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی
فایل WORD فرم پیشنهاد کتاب را از اینجا دانلود کنید
برگزاری مراسم افتتاحیه سال تحصیلی جدید 95-94 مدرسه علمیه هاجر خمین
مراسم افتتاحیه مدرسه علمیه هاجر خمین امروز سه شنبه مورخ 94/6/24 با حضور مؤسس محترم مدیریت محترم (سرکار خانم حمزلو و معاونین آموزش و فرهنگی و پژوهش و اساتید و طلاب مدرسه علمیه هاجر ساعت 10الی 12 در سالن اجتماعات مدرسه (حسینیه مسجدامام خمینی )برگزار گردید.
در این مراسم ابتدا آیاتی از کلام الله مجید توسط یکی از طلاب مدرسه قرائت شد سپس سخنران جلسه جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا حسینی (موسس محترم) مدرسه هاجر سخنان خود را ایراد فرمودند؛ سپس سرکار خانم حمزه لو (مدیریت محترم ) نکاتی درباره قوانین مدرسه و… بیان فرموده ودرادامه سرکار خانم طاهری (معاون آموزش) و خانم غفاری (معاون فرهنگی) نکات آموزشی و فرهنگی را یادآور شدند.در پایان جلسه هم مدح اهل بیت به منسبت سالروز ازدواج حضرت امیر علی (ع) و حضرت فاطمه زهراء (توسط یکی از طلاب خانم عظیمی) وپذیرایی صورت گرفت.